در این صفحه با کلمات تخصصی کاربردشناسی همراه هستیم. این واژه‌نامه شامل واژه‌های پایه در زبان‌شناسی است و به درک بیشتر مفاهیم کاربردشناسی کمک ‌می‌کند.

Pragmatics


A

تطبیق‌پذیری؛ فرآیند تغییر رفتار زبانی فرد برای شبیه شدن به طرف مقابل در مکالمه. تطبیق (زبانی)، سازگاری (زبانی)
Accommodation
واژه یا عبارتی که برای خطاب قرار دادن یک فرد استفاده می‌شود (مثلاً آقا، خانم، اسم کوچک). عبارت خطاب Address Term
جفت‌های گفتاری مرتبط که معمولاً به دنبال هم می‌آیند، مانند سؤال و جواب، سلام و جواب سلام. جفت مجاور، جفت کناری Adjacency Pair
ابهام؛ وضعیت یک کلمه، عبارت یا جمله که می‌تواند دارای بیش از یک معنا باشد. Ambiguity
مناسبت؛ میزان تناسب یک بیان زبانی با بافت خاص خود. مناسبت، برازندگی Appropriacy
یکی از انواع کلام‌کنش‌ها که برای بیان یک باور یا واقعیت استفاده می‌شود (مثلاً اظهار کردن، ادعا کردن). کلام‌کنش تأکیدی، تأکیدی Assertive


B

دانش مشترک گویشوران یک زبان که در تفسیر پیام‌های زبانی نقش دارد. دانش پیش‌زمینه‌ای، دانش مشترک Background Knowledge
محدودیت؛ ویژگی یک مفهوم یا یک عمل که دارای نقطه شروع و پایان مشخص است. Boundedness


C

انسجام معنایی؛ چگونگی معنا یافتن یک متن یا گفتمان به صورت کلی و منطقی. Coherence
پیوستگی؛ ارتباط دستوری و واژگانی بین بخش‌های مختلف یک متن یا گفتمان (مثلاً از طریق ضمیرها یا تکرار کلمات). Cohesion
هر عملی که برای انتقال معنا انجام می‌شود، چه زبانی و چه غیرزبانی. کنش ارتباطی Communicative Act
شایستگی ارتباطی؛ توانایی استفاده از زبان به طور مؤثر و مناسب در موقعیت‌های اجتماعی و فرهنگی مختلف. Communicative Competence
بیانیه‌ای که صرفاً برای توصیف یک واقعیت است و قابل ارزیابی از نظر درستی/نادرستی است (مقابل Performative). بیان توصیفی، گزاره توصیفی Constative Utterance
بافت؛ مجموعه‌ای از شرایط و عواملی که بر تولید و درک معنای یک بیان زبانی تأثیر می‌گذارد. بافت (زبانی)، زمینه Context
عرف؛ قراردادهای اجتماعی یا زبانی که در یک جامعه مشترک هستند. Convention
نظریه گرایس که بیان می‌کند مشارکت‌کنندگان در مکالمه به طور معمول تلاش می‌کنند تا همکاری کنند.اصل همکاری (گرایس) Cooperative Principle
شاخه‌ای از کاربردشناسی که از پیکره‌های زبانی برای تحلیل داده‌های کاربردشناختی استفاده می‌کند.: کاربردشناسی پیکره‌ای Corpus Pragmatics
مطالعه تفاوت‌ها و شباهت‌های کاربردشناسی در زبان‌ها و فرهنگ‌های مختلف. کاربردشناسی بین‌فرهنگی Cross-Cultural Pragmatics

واژه‌نامه‌ی تخصصی کاربردشناسی

D

یکی از انواع کلام‌کنش‌ها که با گفتن آن، وضعیت جهان تغییر می‌کند (مثلاً اعلان جنگ، ازدواج).
کلام‌کنش اعلانی، اعلانی
Declarative
اشاره‌گری؛ کلماتی که معنای آن‌ها به بافت ارتباطی (گوینده، شنونده، زمان، مکان) بستگی دارد. Deixis
کلام‌کنشی که نیت گوینده مستقیماً از شکل دستوری جمله قابل درک است (مثلاً “در را ببندید!” به عنوان یک دستور).کلام‌کنش مستقیم Direct Speech Act
یکی از انواع کلام‌کنش‌ها که برای وادار کردن شنونده به انجام کاری استفاده می‌شود (مثلاً دستور دادن، درخواست کردن). کلام‌کنش دستوری، دستوری Directive
مطالعه زبان در بافت‌های واقعی و نحوه استفاده از آن برای برقراری ارتباط Discourse Analysis
پاسخی در جفت‌های مجاور که از نظر اجتماعی کمتر مطلوب یا مورد انتظار است (مثلاً رد یک پیشنهاد). پاسخ نامطلوب، پاسخ ترجیح‌داده‌نشده
Dispreferred Response

E

حذف؛ حذف عمدی کلمات یا عبارات از یک جمله که از بافت قابل درک هستند. Ellipsis
یکی از انواع کلام‌کنش‌ها که برای بیان احساسات یا نگرش‌های گوینده استفاده می‌شود (مثلاً عذرخواهی، تبریک).کلام‌کنش بیانی، بیانی
Expressive

F

وجهه عمومی و اجتماعی فرد که او می‌خواهد در ارتباطات حفظ کند یا به آن خدشه‌ای وارد نشود. آبرو، وجهه Face
عملی که بالقوه می‌تواند به آبرو/وجهه گوینده یا شنونده آسیب برساند. کنش تهدیدکننده آبرو/وجهه Face-Threatening Act (FTA)
شرایط مناسبت/صحت؛ شرایطی که باید برای موفقیت‌آمیز بودن یک کلام‌کنش برقرار باشند (مثلاً فردی که ازدواج را اعلام می‌کند باید قدرت قانونی این کار را داشته باشد). Felicity Conditions
واژه‌هایی مانند “خب”، “اوم”، “آه” که در گفتار برای پر کردن سکوت یا برنامه‌ریزی برای ادامه صحبت استفاده می‌شوند. پرکننده (گفتار)، آوای پرکننده Filler


G

دلالت ضمنی مکالمه‌ای تعمیم‌یافته؛ دلالت ضمنی که معمولاً در غیاب بافت خاصی، برداشت می‌شود. دلالت ضمنی تعمیم‌یافته Generalised Conversational Implicature (GCI)


I

کنش کلامی؛ نیت و قصد گوینده هنگام بیان یک جمله (مثلاً نیت دستور دادن، نیت درخواست کردن). کنش کلامی، کنش بیانی Illocutionary Act
نیروی کلامی؛ قدرت یا هدف ارتباطی یک کلام‌کنش (مثلاً آیا جمله یک سؤال است، یک دستور است یا یک اظهار نظر). Illocutionary Force
دلالت ضمنی؛ اطلاعاتی که توسط گوینده منتقل می‌شود اما به طور مستقیم بیان نمی‌گردد. Implicature
کلام‌کنشی که نیت گوینده به طور مستقیم از شکل دستوری جمله قابل درک نیست (مثلاً “هوا چقدر گرمه!” به معنای درخواست باز کردن پنجره). کلام‌کنش غیرمستقیم Indirect Speech Act
استنباط؛ فرآیند استنتاج اطلاعات از طریق ترکیب دانش زبانی و دانش بافت. Inference
مطالعه چگونگی توسعه توانایی‌های کاربردشناختی در زبان‌آموزان زبان دوم. کاربردشناسی بینازبانی Interlanguage Pragmatics

L

کنش گفتاری؛ عمل صرف گفتن چیزی، شامل تولید آواها و ترکیب کلمات.Locutionary Act


M

اصل راهنما؛ یکی از اصول چهارگانه همکاری گرایس (کیفیت، کمیت، ربط، شیوه). Maxim
اصل شیوه؛ یکی از اصول گرایس که بر وضوح، کوتاهی و نظم در گفتار تأکید دارد.Manner, Maxim of

N

وجهه منفی؛ نیاز فرد به آزادی عمل، استقلال و عدم تحمیل.
Negative Face

واژه‌نامه تخصصی کاربردشناسی

P

کنش تأثیری؛ تأثیری که یک کلام‌کنش بر شنونده می‌گذارد (مثلاً متقاعد کردن، ترساندن، خوشحال کردن). Perlocutionary Act
بیانیه‌ای که با گفتن آن، عملی انجام می‌شود (مثلاً “من قول می‌دهم”، “اعلان جنگ می‌کنم”). بیان اجرایی، گزاره اجرایی Performative Utterance
ادب؛ استراتژی‌های زبانی که برای حفظ آبرو/وجهه گوینده و شنونده استفاده می‌شوند. Politeness
وجهه مثبت؛ نیاز فرد به تأیید شدن، دوست داشته شدن و پذیرفته شدن توسط دیگران. Positive Face
پاسخی در جفت‌های مجاور که از نظر اجتماعی مطلوب یا مورد انتظار است (مثلاً پذیرش یک پیشنهاد). پاسخ مطلوب، پاسخ ترجیح‌داده‌شده Preferred Response
پیش‌فرض؛ اطلاعاتی که گوینده فرض می‌کند شنونده از قبل می‌داند. Presupposition
شایستگی کاربردشناختی؛ توانایی استفاده از زبان به طور مناسب در موقعیت‌های مختلف اجتماعی و فرهنگی. Pragmatic Competence
انتقال کاربردشناختی؛ تأثیر قواعد کاربردشناختی زبان مادری بر استفاده از زبان دوم/خارجی. Pragmatic Transfer
کاربردشناسی؛ مطالعه زبان در بافت و نحوه درک معنای فراتر از معنای لغوی.Pragmatics
مطالعه استفاده از فضا و فاصله در ارتباطات غیرکلامی. مجاورت‌شناسی (علم فواصل) Proxemics

واژه‌نامه‌ی تخصصی کاربردشناسی

Q

اصل کیفیت؛ یکی از اصول گرایس که بر راستگویی و داشتن شواهد کافی برای گفته‌ها تأکید دارد. Quality, Maxim of
اصل کمیت؛ یکی از اصول گرایس که بر ارائه اطلاعات کافی (نه کمتر و نه بیشتر) تأکید دارد. Quantity, Maxim of


R

ارجاع؛ عمل استفاده از عبارات زبانی برای اشاره به اشیاء، افراد یا ایده‌ها در جهان. Reference
اصل ربط؛ یکی از اصول گرایس که بر مرتبط بودن گفته‌ها با موضوع مکالمه تأکید دارد. Relevance, Maxim of
یکی از انواع کلام‌کنش‌ها که برای بیان یک گزاره یا ادعا درباره وضعیت جهان استفاده می‌شود (مانند کلام‌کنش تأکیدی). کلام‌کنش بازنمودی Representative


S

طرح‌واره؛ ساختارهای دانش ذهنی که افراد برای سازماندهی و تفسیر اطلاعات استفاده می‌کنند. Schema
یک نوع طرح‌واره که دنباله‌ای از رویدادها را در یک موقعیت خاص (مثلاً رفتن به رستوران) سازماندهی می‌کند. الگو، سناریو Script
اشاره‌گری اجتماعی؛ کلماتی که اطلاعاتی در مورد موقعیت اجتماعی گوینده و شنونده و رابطه آن‌ها ارائه می‌دهند (مثلاً استفاده از “شما” به جای “تو” برای ادب). Social Deixis
نظریه کلام‌کنش‌؛ نظریه‌ای که بیان می‌کند با گفتن کلمات، اعمالی را انجام می‌دهیم. Speech Act Theory
کلام‌کنش؛ عملی که با گفتن یک جمله انجام می‌شود (مثلاً قول دادن، عذرخواهی کردن، دستور دادن). Speech Act
شایستگی راهبردی؛ توانایی استفاده از راهبردهای ارتباطی (مانند استفاده از زبان بدن یا کلمات جایگزین) برای غلبه بر مشکلات ارتباطی. Strategic Competence


U

گفته؛ هر بیان زبانی (چه جمله کامل، چه یک کلمه یا عبارت) که در یک موقعیت خاص بیان می‌شود.Utterance


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *