A
Adjacency: هم‌جواری، همسایگی (رابطه بین دو عنصر که بلافاصله کنار یکدیگر قرار دارند)
Adjunction: افزودگی، الحاق (عملیات نحوی که یک جزء را به یک گره در درخت نحوی اضافه می‌کند، به طوری که گره اصلی و گره اضافه شده، خواهر و برادر شوند یا گره اضافه شده خواهرِ گره‌ای باشد که به آن اضافه شده است)
Ambiguity: ابهام (وقتی یک جمله می‌تواند بیش از یک ساختار نحوی یا معنی داشته باشد)
Argument: محمول‌نما، شناسه‌ی فعل، کلمه‌ی وابسته (واژه یا عبارتی که نقش معنایی خاصی در یک گزاره (مانند فاعل، مفعول، متمم) ایفا می‌کند و توسط یک هسته (معمولاً فعل) مشخص می‌شود)
Auxiliary Verb: فعل کمکی (فعلی که به فعل اصلی کمک می‌کند تا زمان، وجه، جهت، یا سایر ویژگی‌های دستوری را بیان کند، مانند “است” در “می‌رود”)
C
Case: حالت (ویژگی دستوری اسم یا ضمیر که نقش آن را در جمله نشان می‌دهد، مانند فاعلی، مفعولی، متممی)
Category: رده، طبقه (دسته‌بندی‌های نحوی کلمات و گروه‌ها، مانند اسم، فعل، گروه اسمی، گروه فعلی)
Clause: بند (واحدی دستوری که شامل یک فاعل و یک فعل (حداقل) است و می‌تواند مستقل یا وابسته باشد)
Complement: متمم (واژه یا عبارتی که برای تکمیل معنی یک هسته (مانند فعل یا اسم) لازم است)
Complementizer: متمم‌ساز (کلمه‌ای که یک بند را معرفی می‌کند و آن را به یک جزء متمم‌ساز تبدیل می‌کند، مانند “که” در “او گفت که می‌آید”)
Constituent: جزء (واحدی در ساختار جمله که به عنوان یک کل واحد عمل می‌کند و می‌تواند جایگزین شود یا جابجا شود)
Constituent Structure: ساختار اجزا (چگونگی گروه‌بندی کلمات و عبارات در یک جمله)
Control: کنترل (رابطه‌ای که در آن فاعل یک بند از سوی فاعل یا مفعول بند دیگر تعیین می‌شود)
Coordination: هم‌پایگی (ترکیب دو یا چند جزء دستوری از نوع مشابه با استفاده از حرف ربط هم‌پایه ساز، مانند “و” در “مرد و زن”)
D
Deep Structure: ژرف ساخت (سطحی انتزاعی در نظریه نحو که معنی اصلی و روابط منطقی جمله را نشان می‌دهد، قبل از اعمال تبدیل‌های نحوی)
Dependency: وابستگی (رابطه‌ای بین کلمات که در آن یک کلمه هسته (head) و دیگری وابسته (dependent) آن است)
Determiner: وابسته (اسم)، معرف (کلمه‌ای که قبل از اسم می‌آید و اطلاعاتی درباره قطعیت، شمار، یا مالکیت آن می‌دهد، مانند “این”، “آن”، “سه”)
G
Gap: شکاف، جای خالی (موقعیت خالی در یک جمله که یک جزء جابجا شده از آنجا حرکت کرده است)
Grammaticality: دستوری بودن (صحیح بودن یک جمله از نظر قواعد دستوری یک زبان)
H
Head: هسته (کلمه‌ای که مرکز یک گروه دستوری است و ویژگی‌های دستوری و معنایی آن گروه را تعیین می‌کند)
Head-initial Language: زبان هسته‌آغاز (زبانی که در آن هسته گروه‌ها قبل از وابسته‌های خود قرار می‌گیرد، مانند انگلیسی (گروه فعلی: فعل + مفعول))
Head-final Language: زبان هسته‌پایان (زبانی که در آن هسته گروه‌ها بعد از وابسته‌های خود قرار می‌گیرد، مانند فارسی (گروه فعلی: مفعول + فعل))
L
Lexical Category: رده واژگانی (دسته‌بندی کلمات بر اساس ویژگی‌های دستوری و معنایی آن‌ها، مانند اسم، فعل، صفت)
Locality: محدودیت محلی (اصولی در نحو که بر روابط بین اجزا در یک محدوده مشخص تأکید دارند)
M
Movement: جابجایی (عملیات نحوی که یک جزء را از یک موقعیت در ساختار ژرف به موقعیتی دیگر در ساختار روئین جابجا می‌کند)
N
N-bar (N’): ان-خط (واحدی در نظریه نحو که واسط بین هسته (N) و گروه اسمی (NP) است و شامل هسته اسم و متمم‌های آن می‌شود)
Noun Phrase (NP): گروه اسمی (یک گروه دستوری که هسته آن یک اسم یا ضمیر است و شامل اسم و تمام وابسته‌های آن می‌شود)
P
Phrase: گروه (واحدی دستوری که شامل یک هسته و ممکن است شامل یک یا چند وابسته باشد، مانند گروه اسمی، گروه فعلی)
Phrase Structure Grammar: دستور ساختار گروه (نظریه‌ای در نحو که ساختار جملات را با استفاده از قواعد بازنویسی و سلسله مراتب گروه‌ها توصیف می‌کند)
Phrase Structure Rules: قواعد ساختار گروه (قواعدی که نشان می‌دهند چگونه گروه‌های بزرگتر از گروه‌های کوچکتر و کلمات ساخته می‌شوند)
Predicate: گزاره (بخشی از جمله که درباره فاعل اطلاعاتی می‌دهد و شامل فعل و متمم‌های آن می‌شود)
Prepositional Phrase (PP): گروه حرف اضافه‌ای (گروه دستوری که هسته آن یک حرف اضافه است و شامل حرف اضافه و متمم آن (معمولاً یک گروه اسمی) می‌شود)
Principle: اصل (تعمیمی در نظریه نحو که در مورد تمام زبان‌ها یا گروه بزرگی از آن‌ها صادق است)
Projection Principle: اصل فرافکنی (اصلی در نظریه حاکمیت و پیوند که بیان می‌کند ویژگی‌های واژگانی هسته‌ها در تمام سطوح نحوی حفظ می‌شوند)
R
Recursion: بازگشتی (قابلیت تکرار بی‌نهایت یک ساختار دستوری در درون خود یا ساختارهای مشابه، که باعث می‌شود زبان بی‌نهایت جمله تولید کند)
Relativization: نسبی‌سازی (فرآیند ساخت بندهای موصولی)
Recursion: بازگشتی (قابلیت تکرار بی‌نهایت یک ساختار دستوری در درون خود یا ساختارهای مشابه، که باعث می‌شود زبان بی‌نهایت جمله تولید کند)
Relativization: نسبی‌سازی (فرآیند ساخت بندهای موصولی)
S
Selection: انتخاب (توانایی یک هسته برای تعیین نوع اجزایی که باید به عنوان متمم آن ظاهر شوند)
Semantics: معنی‌شناسی (مطالعه معنی در زبان)
Sentence: جمله (واحدی دستوری که بیانگر یک گزاره کامل است و معمولاً شامل یک فاعل و یک گزاره است)
Specifier: ممیز (جزئی که قبل از هسته یک گروه قرار می‌گیرد و اطلاعات اضافی درباره آن هسته می‌دهد، مانند حروف تعریف در گروه اسمی)
Structural Ambiguity: ابهام ساختاری (نوعی ابهام که ناشی از وجود بیش از یک ساختار نحوی ممکن برای یک جمله است)
Subcategorization: زیررده‌بندی (مشخصاتی که یک هسته واژگانی را از نظر نوع و تعداد متمم‌هایی که می‌تواند بگیرد، دسته‌بندی می‌کند)
Subject: فاعل (بخشی از جمله که درباره آن اطلاعات داده می‌شود و معمولاً عمل فعل را انجام می‌دهد)
Subordination: وابستگی (ترکیب بندها که در آن یک بند تابع (وابسته) بند دیگر است)
Surface Structure: رو ساخت (سطحی از نمایش نحوی که نتیجه اعمال تبدیل‌ها بر ساخت ژرف است و نزدیک به شکل ظاهری جمله است)
Syntax: نحو (علم مطالعه ساختار جملات و قواعدی که چگونگی ترکیب کلمات و گروه‌ها را برای تشکیل جملات صحیح کنترل می‌کنند)
T
Theta Role: نقش تتا (نقش معنایی که یک هسته (معمولاً فعل) به محمول‌نماهای خود نسبت می‌دهد،
مانند فاعل، مفعول، تجربه کننده)
Transformation: تبدیل (عملیاتی در نظریه نحو که یک ساختار نحوی را به ساختار دیگری تغییر می‌دهد، مانند تبدیل جمله خبری به پرسشی)
Tree Diagram: نمودار درختی (نمایشی گرافیکی از ساختار نحوی یک جمله که سلسله مراتب و روابط بین اجزای آن را نشان می‌دهد)
V
Verb Phrase (VP): گروه فعلی (یک گروه دستوری که هسته آن یک فعل است و شامل فعل و تمام متمم‌ها و وابسته‌های آن می‌شود)
X
X-bar Theory: نظریه ایکس-خط (نظریه‌ای در نحو که ساختار داخلی گروه‌های دستوری را با استفاده از مفاهیم هسته (X)، هسته-خط (X’) و گروه (XP) توصیف می‌کند)