| A |
| Abstract Representation: بازنمایی انتزاعی (سطحی از تحلیل زبان که با ویژگیهای قابل مشاهده زبان (آوا، املای کلمه) سروکار ندارد، بلکه به ساختارهای زیربنایی و ذهنی آن میپردازد.) |
| Adjacency Pair: جفت همجوار (در تحلیل گفتمان، دو نوبت گفتاری متوالی که به هم مرتبط هستند و اولی، دومی را پیشبینی میکند، مانند پرسش-پاسخ، سلام-پاسخ سلام.) |
| Arbitrariness: خودسری، قراردادی بودن (اصلی در زبانشناسی که بیان میکند رابطه بین صورت (آوا، نوشتار) یک نشانه زبانی و معنی آن، قراردادی و غیرطبیعی است.) |
| B |
| Basicness (Primitiveness): بنیادی بودن، اولیه بودن (مفهومی در برخی نظریهها که به عناصر غیرقابل تقلیل یا تجزیه اشاره دارد.) |
| Binary Feature: ویژگی دوتایی (ویژگیهای زبانی که تنها دو مقدار (مثلاً [+واکدار] یا [-واکدار]) را میتوانند داشته باشند، که در واجشناسی زایشی رایج است.) |
| C |
| Chomskyan Linguistics: زبانشناسی چامسکیایی (اصطلاحی کلی برای اشاره به نظریههای زبانی نوام چامسکی، به ویژه دستور زایشی.) |
| Competence: کفایت (دانش ناخودآگاه و ایدهآل یک گویشور از زبان خود، شامل قواعد و اصول زبانی. در مقابل کاربرد/اجرا (Performance).) |
| Computational Linguistics: زبانشناسی محاسباتی (استفاده از ابزارهای محاسباتی و الگوریتمها برای تحلیل و مدلسازی زبان.) |
| Constituent: جزء (واحدی در ساختار جمله که به عنوان یک کل واحد عمل میکند و از نظر نحوی قابل جابجایی یا جایگزینی است.) |
| Construction Grammar: دستور ساختار (رویکردی در زبانشناسی که زبان را به عنوان شبکهای از “ساختارها” (الگوهای جفت شده از صورت و معنی) تحلیل میکند، به جای قواعد انتزاعی.) |
| Context-Free Grammar: دستور مستقل از متن (نوعی دستور صوری که قواعد آن به بافت (کلمات مجاور) وابسته نیستند و برای مدلسازی ساختارهای سلسلهمراتبی زبان استفاده میشود.) |
| Core Grammar: دستور هستهای (بخشی از دستور زبان یک فرد که شامل اصول و پارامترهای جهانی زبان است.) |
| D |
| Deep Structure: ساخت ژرف (در نظریه چامسکی، سطحی انتزاعی از نمایش نحوی که معنی اصلی و روابط منطقی جمله را نشان میدهد، قبل از اعمال تبدیلهای نحوی.) |
| Derivation: اشتقاق (Morphology)، اشتقاق (Syntax) (در صرف: فرآیند ساخت کلمات جدید با وند؛ در نحو: مجموعه گامها یا عملیات برای رسیدن از یک ساختار به ساختار دیگر.) |
| Displacement: جابجایی (یکی از ویژگیهای طراحی زبان انسانی، به معنی توانایی اشاره به چیزهایی که در زمان یا مکان حاضر نیستند.) |
| Duality of Patterning: دوگانگی الگوسازی (یکی از ویژگیهای طراحی زبان انسانی، به معنی وجود واحدهای بیمعنی (واجها) که ترکیب میشوند و واحدهای معنیدار (تکواژها) را میسازند.) |
| E |
| Empiricism: تجربهگرایی (دیدگاهی که دانش را از تجربه حسّی نشأت گرفته میداند. در زبانشناسی: رویکردی که بر دادههای مشاهدهپذیر و تحلیل آنها تأکید دارد، در مقابل عقلگرایی.) |
| F |
| Formal Semantics: معنیشناسی صوری (رویکردی در معنیشناسی که از ابزارها و نمادگذاریهای منطق صوری برای توصیف معنی عبارات زبانی استفاده میکند.) |
| Formal Universal: جهانی صوری (اصول و قواعدی که چگونگی عمل کردن زبان را کنترل میکنند، فارغ از محتوای خاص زبانی.) |
| Functionalism: کارکردگرایی (رویکردی در زبانشناسی که بر نقش و کارکرد زبان در ارتباطات انسانی و چگونگی تأثیر این کارکردها بر ساختارهای زبانی تأکید دارد.) |
| G |
| Generative Grammar: دستور زایشی (مکتبی در زبانشناسی که هدف آن یافتن مجموعهای محدود از قواعد است که میتوانند بینهایت جمله دستوری در یک زبان را تولید کنند و به دانش زبانی ذاتی انسان (کفایت) بپردازد.) |
| Generative Semantics: معنیشناسی زایشی (نظریهای در دهه ۱۹۶۰ که تلاش میکرد معنیشناسی و نحو را در یک سیستم واحد و زایشی ادغام کند.) |
| Generative Phonology: واجشناسی زایشی (نظریهای در واجشناسی که بر اساس اصول دستور زایشی، به توصیف واجهای زبان با استفاده از ویژگیهای متمایز کننده و قواعد تغییرات واجی میپردازد.) |
| Government and Binding Theory (GB): نظریه حاکمیت و پیوند (یکی از نظریههای اصلی در دستور زایشی که توسط نوام چامسکی در دهه 1980 ارائه شد و بر اصول و پارامترهای جهانی زبان تأکید دارد.) |
| H |
| Head-Driven Phrase Structure Grammar (HPSG): دستور ساختار گروه هستهگرا (چارچوبی نظری در نحو که بر اطلاعات واژگانی هستهها و روابط آنها در ساختار جمله تأکید دارد.) |
| Hierarchy: سلسلهمراتب (ترتیب یا ساختاری که در آن اجزا در سطوح مختلف سازماندهی شدهاند، مانند سلسلهمراتب گروههای نحوی.) |
| I |
| Innateness Hypothesis: فرضیه ذاتی بودن (این نظریه که بخشی از توانایی یادگیری زبان در انسان ذاتی و ژنتیکی است و نیاز به آموزش مستقیم ندارد.) |
| I-language: زبان درونی/ادراکی (در نظریه چامسکی، دانش زبانی درونی و ذهنی یک گویشور ایدهآل.) |
| L |
| Language Acquisition Device (LAD): دستگاه فراگیری زبان (مفهومی نظری در زبانشناسی زایشی که به توانایی ذاتی کودکان برای یادگیری زبان اشاره دارد.) |
| Linguistic Universal: جهانی زبانی (ویژگی یا قاعدهای که در تمام زبانهای طبیعی جهان یافت میشود یا انتظار میرود یافت شود.) |
| Logical Form (LF): صورت منطقی (سطحی از نمایش نحوی در دستور زایشی که تمام اطلاعات لازم برای تفسیر معنایی جمله را شامل میشود.) |
| M |
| Minimalist Program: برنامه کمینهگرا (جدیدترین چارچوب نظری در دستور زایشی چامسکی که به دنبال توصیف زبان با کمترین اصول و قواعد ممکن است و بر کارایی محاسباتی تأکید دارد.) |
| Modularity: پیمانهای بودن (این ایده که زبان از ماژولها یا پیمانههای مستقل تشکیل شده است که هر یک قواعد و اصول خاص خود را دارند.) |
| N |
| Nativism: فطرتگرایی (فلسفهای که معتقد است ذهن انسان با دانش یا قابلیتهای ذاتی به دنیا میآید، از جمله توانایی یادگیری زبان.) |
| O |
| Optimality Theory (OT): نظریه بهینگی (نظریهای در واجشناسی و سایر حوزههای زبانشناسی که بیان میکند صورتهای زبانی بر اساس بهینهسازی و حل تعارض بین مجموعهای از محدودیتهای جهانی به دست میآیند.) |
| P |
| Parameter: پارامتر (در دستور زایشی، انتخابی در Universal Grammar که در زبانهای مختلف متفاوت تنظیم میشود و باعث تنوع زبانی میشود، مانند پارامتر افت فاعل.) |
| Performance: کاربرد/اجرا (استفاده واقعی گویشور از زبان در موقعیتهای خاص، که میتواند تحت تأثیر عوامل غیرزبانی قرار گیرد. در مقابل کفایت (Competence).) |
| Phonological Component: مولفه واجشناختی (بخشی از دستور زبان که به پردازش و بازنمایی آوایی واحدهای زبانی میپردازد.) |
| Principles and Parameters Theory: نظریه اصول و پارامترها (نظریهای در دستور زایشی که بیان میکند دستور زبان جهانی از مجموعهای از اصول (مشترک بین زبانها) و پارامترها (متغیر بین زبانها) تشکیل شده است.) |
| Productivity: زایایی (توانایی یک سیستم زبانی برای تولید بینهایت جمله یا عبارت جدید از تعداد محدودی از عناصر و قواعد.) |
| R |
| Rationalism: خردگرایی (دیدگاهی که دانش را از تفکر و استدلال نشأت گرفته میداند و بر نقش ذهن در فراگیری زبان تأکید دارد، در مقابل تجربهگرایی.) |
| Recursive Rule: قاعده بازگشتی (قاعدهای که میتواند خودش را شامل شود یا به خودش اشاره کند، که باعث تولید بینهایت ساختار در زبان میشود.) |
| Representation: بازنمایی (شکل یا نحوه ذخیره و نمایش اطلاعات زبانی در ذهن یا در یک مدل نظری.) |
| S |
| Semantic Component: مولفه معنایی (بخشی از دستور زبان که به تفسیر معنی واحدهای زبانی میپردازد.) |
| Sign (Linguistic Sign): نشانه (زبانی) (در نظریه سوسور، ترکیبی از دال (Signifier) و مدلول (Signified).) |
| Structuralism: ساختارگرایی (مکتبی در زبانشناسی که بر تحلیل زبان به عنوان یک سیستم از عناصر مرتبط و روابط بین آنها تأکید دارد.) |
| Surface Structure: ساخت روئین (سطحی از نمایش نحوی که نتیجه اعمال تبدیلها بر ساخت ژرف است و نزدیک به شکل ظاهری جمله است.) |
| Syntactic Component: مولفه نحوی (بخشی از دستور زبان که به ساختار و ترتیب کلمات و گروهها در جمله میپردازد.) |
| T |
| Theoretical Linguistics: زبانشناسی نظری (مطالعه بنیادی زبان با هدف کشف اصول و قواعد کلی حاکم بر آن، و ارائه مدلهای تبیینی.) |
| Transformational Grammar: دستور گشتاری (بخشی از دستور زایشی که به قواعدی (گشتارها) میپردازد که ساختارهای عمیقتر زبان را به ساختارهای سطحیتر تبدیل میکنند.) |
| Typological Universal: جهانی ردهشناختی (عمومیتی که از مقایسه ویژگیهای ساختاری زبانهای مختلف به دست میآید.) |
| U |
| Universal Grammar (UG): دستور زبان همگانی/جهانشمول (نظریهای که معتقد است مغز انسان مجهز به مجموعهای از اصول و پارامترهای ذاتی و جهانی است که امکان یادگیری زبان را فراهم میکند.) |
| X |
| X-bar Theory: نظریه ایکس-خط (نظریهای در نحو که ساختار داخلی گروههای دستوری را با استفاده از مفاهیم هسته (X)، هسته-خط (X’) و گروه (XP) توصیف میکند.) |